Dec 07 2003
کاستهای شاملو
مطلب دیروز بحثهای خوبی را باعث شد که خیلی خوشحالم چون هدف من هم همین هست. متاسفانه خودم در آنها شرکت نکردم چون مجبور به قطع اینترنتم شدم(کمبود Ram). البته برای یک کار مهم.
3 تا کاست دارم که متعلق به دوران بلوغ “فکریم!!” هست. این سه تا کاست مدتها بود مغز من رو به خود مشغول کرده بود و باید حتمآ از نابودی نجاتشون میدادم و مدتها بود تصمیم داشتم آنها را دیجیتال کنم دیروز توانستم اینکار را بکنم . من زیاد در این کار صوت و اینجور چیزا تجربه ندارم بهمین خاطر مدتها طول کشید تا تونستم راهی براش پیدا کنم و دیشب تونستم 2 تاشو بیارم روی هارد PC ام اینها همان اشعاری هستند که شاملو در نیمههای دههی پنجاه دکلمه کرده. اشعار مولوی، حافط، خیام، نیما و خود شاملوست.
اگر کسی برنامهای سراغ دارد که خش خش و ناصافیهای صوتی را بتواند تصحیح کند بدم نمیآید آنها را کمی دستکاری کنم، سنگ مفت گنجشک مفت شاید بهتر شد.
مدتها بود دنبال اینها بود تا شاید بصورت CD بخرمشان ولی متاسفانه هرچه هست تولید جدید هست ولی این کاستها را من همان سالها خریدهام و صدای جوانی شاملو چیز دیگری است. هربار که این کاستها را گوش میکنم حالت عجیبی به من دست میدهد. گرچه قسمتهایی از این کاستها بخاطر کهنه شدن از کیفیت خوبی برخوردار نیستند ولی چیز بدی هم نیستند تا ببینم چه میشود.
بحثهای دیشب چنان دلگیر بود که دلم نیامد توی نظرخواهی بمانند بهمین خاطر آنها را بدون تغییر در زیر میاورم. من هم میروم به سراغ کاست آخر.
amir
من همون اميری هستم که نظر من رو نقد کرديد من هم معتقدم بايد دلايل منطقی تری اورد تا مردم رو به شرکت در انتخابات دعوت کرد البته اگر گوشی برای شنيدن و منطقی برای تامل و فکر کردن باقی مونده باشه!! اگر مايليد دلايل من رو بشنويد با من تماس بگيريد.
Dec 06 2003, 07:47 am [+]
خُسنآقا
دوست عزیز شما نظری نداده بودید تا من بشنوم یا حتی آدرسی را ذکر نکرده بودید تا با مراجعه به آنجا نظرات شما را بخوانم یا بشنوم حالا چگونه توقع دارید من نظر شما را بشنوم. آدرس میل کفایت نمیکند. اگر مطلبی برای گفتن دارید آنرا ارسال فرمایید قول میدهم در اولین فرست پاسختان را بدهم.
Dec 06 2003, 07:55 am [+]
katbalou
سلام
من رای نمی دم. هيچ دليلی هم برای رای دادن نمی بينم. از اين حکومت خوشم نمياد و کسی از بين اين افراد نيست که بهش اعتقاد داشته باشم و اسمش رو توی برگه رای بنويسم.
بهت خوش بگذره
Dec 06 2003, 08:53 am [+]
nana
حسن اقا جون درود حالا که هوشيار هستم ميخوام بپرسم ايا هنوز تفاله های بی ابروی حزب توده مشغول دسيسه هستند .
من فکر ميکردم اين روباهان کهنه کار بعد از اون ابرو ريزی ها ديگه خفه شدند و متلاشی باور کن خيلی حيرت کردم بهر حال بعد از اخوندها من فکر ميکنم بزرگترين ضربه را اينها هميشه به ازادی خواهان ايران زده اند .
بهر حال من فکر ميکنم در موقعيت جساس کنونی هر گروه يا فردی که مردم را به شرکت در انتخابات تشويق کنه خائنانه سعی در به انحراف کشيدن جنبش مردم ايران داره . کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 09:10 am [+]
nana
يزدانيان عزيز مطلبی که در وبلاگ اريا نوشته ای راجع به اينکه يه جای کارمان ميلنگد مرا به ياد اين شعر انداخت که بهت تقديم ميکنم .
خود به خود شکل ديو ميکردند
وز مهيبش نهيب ميکردند .
ولی کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 09:24 am [+]
زهرخند
…به شدت به میخوارگیتان حسودی میکنم…با اینکه از سر پاتیل به تازگی بلند شده ام.
واما
شرکت ما در انتخاباتهای قبلی باعث شد که الان با خطر حمله خارجی مواجهیم.کاش اینرا درک کنیم.پرداختن به آن در این کوتاه نمیگنجد.
Dec 06 2003, 10:15 am [+]
يزدانيان
حسن آقای عزيز،مطلبی نوشتم در باب شرکت در انتخابات يا عدم شرکت در انتخابات
Dec 06 2003, 11:07 am [+]
nana
حسن اقا جونم
الان ياد روزی افتادم که اوائل انقلاب يه بحثی در دانشگاه تهران با يکی از اين توده ای ها داشتم وسط حرفاش گفت لنين گفته خيال کرد من جا ميزنم منم جلوی تمام بچه ها که بحث را گوش ميکردنند گفتم لنين گه خورده با تو .
انقدر عصبانی شد که گفت بعد از گرفتن قدرت از اخوندا اولين کاری که ميکنيم روشنفکرائی مث تو را ميذاريم لای جرز و ديوار رو ميبريم بالا .
کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 12:15 pm [+]
حميد
خُسن آقا دمت گرم – تا پيروزی کامل همراهت خواهيم بود –
شعری از فريدون گيلانی تقديم ميشود:
هشدار مسلمان !
اين عاقبت دين مبين است مسلمان !
اين دين مبين غرقه به کين است مسلمان !
خون ميخورد و باکی از افلاک ندارد
اين معرکه با قتل عجين است مسلمان !
گردن زدن و حد زدن و دست بريدن
در دين مبين قاعده اين است مسلمان !
زن در نظر دين مبين ” مال حلال” است
آزادی زن مشکل دين است مسلمان !
کشتند يلان را و بريدند زبان را
اين هديهی آن خلد برين است مسلمان !
اين خاک زدين برسر اين خاک وطن شد
برنامه اسلام همين است مسلمان !
جز خدعه و نيرنگ چه ديدی تو از اين دين
هشدار که اين ننگ زمين است مسلمان !
بشکن تن اين قفل و برون آی از اين بند
اسلام جز اين نيست، همين است مسلمان !
فکری بکن آخر که وطن زير و زبر شد
اين فاجعهی سلطه دين است مسلمان !
موفق باشيد
Dec 06 2003, 12:53 pm [+]
nana
حسن اقا جون اريا چی شد ازش خبری نيست .
Dec 06 2003, 01:21 pm [+]
behzad
خودتو ناراحت نکن عزيز مطمين باش مردم به اون درج از اگاهی رسيدن که خودشون بدوخوب و ميفهمن و مثل انتخابات شوراها ايم اخوندارو خيط ميکنن حالا اينا هم بزار زورشونو بزنن ولی واقعامسخرستا خيلی از اينا هم ادعا دموکراسی خواهی ميکنن بعد ميگن برين تو انتخابات شرکت کنين!! اخه ديگه از اين بيشتر ميخواين که خود اخوندا ميگن شرکت تو انتخابات يعنی مشروعيت بخشيدن به ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!۱۱۱
Dec 06 2003, 03:21 pm [+]
امیدِ میلانی
خسنآقاجان، حرفِ من روشن است، میگویم جز با سازماندهییِ مردم و مبارزهیِ جدی (با تجمعها، با اعتصابها، با تظاهراتها و غیره) نمیتوان کار را پیش برد. شرکت در انتخابات هم با بازکردنِ فضا، با نشاندادنِ قدرتِ حمایتِ مردم در آمارِ رسمی و دقیق، با ایجادِ امکانِ درآمدنِ کتاب و روزنامه و مجله، با ایجادِ امکانِ تشکیلِ سازمانهایِ رسمیتر (NGOها و غیرهیی که اینمدت راه افتادند)، با فراهمکردنِ امکانِ تجمعِ قانونی (تجمعهایی که اینمدت برگزار شد) با فراهمکردنِ نسبییِ امکانِ افشایِ رسمیترِ چیزهایی مثلِ قتلهایِ زنجیرهیی یا قتلِ زهرا کاظمی آن هم از جایی مثلِ تریبونِ مجلس (که سابقهیی بسیار طولانی داشت، ولی اینبار به خاطرِ رسمیشدنِ افشا اینقدر جنجال ساخت) و غیره راه را برایِمبارزه بازتر میسازد.
Dec 06 2003, 05:12 pm [+]
امیدِ میلانی
حالا تو میگویی نه، یک معجزهیی به اسمِ عدمِ شرکت در انتخابات هست، که بدونِ اینکه هیچ هزینهیی داده شود و هیچ کاری انجام شود میتواند از آسمان دموکراسی بباراند. خوب، بیا روشن کن چهطور این اتفاق میاُفتد. فرض کنیم انتخابات تحریمِ عمومی شد و ۱۵٪ بیشتر رأی ندادند (همان ۱۵ درصدِ طرفدارِ حکومت). حالا فردایِ این اعلامِ نتیجه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بیا کاری که هیچیک از مخالفانِ شرکت در انتخابات نمیکنند را بکن، دقیق یک سیرِ وقایعِ واقعبینانه و احتمالی بنویس که چهطور عدمِ شرکت در انتخابات باعث میشود جمهورییِ اسلامی کنار برود و یک حکومتِ دموکراتیک معلوم نیست از کجا سبز شود. سیرِ وقایعی را بنویس که از فردایِ اعلامِ عدمِ شرکتِ مردم به دموکراتیکشدنِ حکومت خواهد انجامید.
Dec 06 2003, 05:16 pm [+]
امیدِ میلانی
حکومتِ دموکراتیک را هم میگویم معلوم نیست از کجا سبز خواهد شد، چون واقعاً معلوم نیست، و فکر کنم بتوانم بزرگترین نشانهیِ ضعفِ کاملِ اپوزیسیونِ خارج را در این بشمارم که تا امروز هم هنوز نتوانسته یک آلترناتیو برایِ حکومت مطرح کند. میدانید این حکومت از کجا قرار است تشکیل شود؟ دولتِ موقت را چهکسی باید بگرداند؟ اصلاً کلِ اپوزیسیونِ چپِ خارج (جز کمونیستِ کارگری) کسی دارد که حتی برایِ عضویت در شورایِ موقت طرح کند و پذیرفته باشد؟ از کجا معلوم نیمخمینی و ربعِ پهلوی از آسمان بر سرِ حکومتِ موقت نیاُفتند و ماجرایِ ۵۷ تکرار نشود؟ یا مثلاً رجوی و بنیصدر و مانندِ آنها؟ مگر نه اینکه حکومتِ موقت اگر دستِ هریک از اینها افتاد فاتحهیِ دموکراسی را باید برایِ ۲۰ سالِ دیگر هم در کشور خواند؟
Dec 06 2003, 05:26 pm [+]
خُسنآقا
امید جان بگمانم که در پیام اولت حداقل نباید نام زیبا کاظمی را می بردی چون این یکی از بزرگترین ننگهای آقایان اصلاح طلب است که با داشتن حکومت با رفتار منفعلانه باعث شیر شدن اوباشانی شدند که در بهار و تابستان 76 داشتن وا میدادن دست آقای خاتمی درد نکند که هرکس حرف از تغییر قانون اساسی زد آقا با بی شرمی گفت این خیانت است. خیانت به کی مثلآ خیانت به ملای مفت خور که بجز از گرده ملت خوردن کار دیگری بلد نیست. یا آنکه زمانی که حتی نزدیک ترین حمایت کنندگان خاتمی این نگ تاریخ ایران را دانه دانه به زندان انداختن آشیخ مربا بجای دفاع از آنها گفت: خوب شاید گناهکار باشند.
این کسانی را که شما اصلاح طلب می نامید من نیرگباز می نامم و دیگر “آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت” اینبار ملا با اسلام به توالت تاریخ خواهد پیوست و راه برگشتی نیست.
Dec 06 2003, 05:58 pm [+]
خُسنآقا
در مورد اینکه روز بعد از خاتمه انتخابات چه خواهیم کرد به شما قول میدهم که همین نگ ملاها باعث تحرکی در جامعه خواهد شد و ملت کاری خواهند کرد کارستان نه نیاز به رهبری دارند نه سرخر. درمورد نیم خمینی و نیم پهلوی هم باید به شما بگویم که اگر ملت اینها را می خواست کار آخوندها دوسال پیش تمام بود ولی به شما قول میدهم نه مجاهد نه ملا نه شاهی دیگر آن ممه را لولو برد. دیگر ملت منظورم همان اکثریتی است که بزودی روی ملایان را سیاه خواهد کرد میداند چه کند. بقول معروف اگر علی ساربان است میداند شتر را کجا بخواباند.
Dec 06 2003, 06:01 pm [+]
nana
حسن اقا جون من که فکر ميکنم اگر خيزش مردمی شروع بشه گروه صادقی که بتونن رهبريت را در دست بگيرند از درونش خواهد جوشيد و بالا خواهد اما اگرچه اکنون ناشناسند.
Dec 06 2003, 06:19 pm [+]
nana
منظورم بالا خواهند امد اشتباه اما تايپ کردم .
Dec 06 2003, 06:20 pm [+]
امیدِ میلانی
خسنآقاجان، پس راهِ حلی وجود ندارد، تازه امیدوار ای که پس از تحریمِ انتخابات تحرکی در میانِ مردم ایجاد شود و بعد تازه ببینیم چه میشود… عدمِ شرکتِ مردم در انتخابات کدام تحرکی را میخواهد ایجاد کند؟ چهطور؟ چهطور میشود که انفعال ناگهان باعثِ تحرکی چنان بزرگ شود؟ دقیقاً (عینی، با مثالی چیزی) بیا بنویس این تحرکی که میگویی چهطور اتفاق میاُفتد.
ولی دربارهیِ رهبری. تو میگویی از میانِ همان جمعیت یک رهبر در میآید. آخر عزیزِ من، مگر ۵۷ جز این شد؟ از کجا میگویی اینبار بهتر خواهد بود؟ من با خیلی فعالهایِ سیاسییِ آنزمانها صحبت کردم اکثراً تا ۶ ماه پیش از انقلاب اصلاً اسمِ خمینی را هم نشنیده بودند، و هیچکس هم او را وزنهیِ جدییی نمیدانسته. آنوقت یکروزه و از میانِ شلوغیها علم شده و بعد چهرهئَش را در ماه دیده اند و برو تا آخر…
Dec 06 2003, 07:18 pm [+]
امیدِ میلانی
اینجا هم همان است، اصلاحطلبها و ملیمذهبیها و به طورِ کلی هیچیک از فعالهایِ داخلی را که قبول نداری، اپوزیسیونِ خارج هم که کسی برایِ طرح ندارد (جز همان پهلوی و خمینی و اینها)، آنوقت اگر هم از میانِ شلوغیها ناگهان کسی در آمد، خوب کسی خواهد بود که شناختهشده نیست، کسی خواهد بود که نمیدانیم چهکاره است، دوتا مصاحبه میکند و مثلِ خمینی که وعدهیِ آزادی و فلان و بیسار میداد ده تا وعدهیِ توخالی میدهد، آنوقت باید برایِ شناختن و پذیرفتن یا نپذیرفتنَش به ماه مراجعه کنیم.
بهعلاوه میگویی مردم. فراموش نکن همین یک انجمنِ کوچکِ وبلاگنویسان که میخواستیم درست کنیم چه دردسری شد و آخر هم به جایی نرسید. مردم همینها هستند. وقتی سرِ یک انجمن اینهمه بحث هست و آخر هم بینتیجه تو میخواهی دوروزه سرِ حکومت به توافق برسند؟
Dec 06 2003, 07:22 pm [+]
امیدِ میلانی
تأکید میکنم، حتی اگر انقلابی هم اتفاق بیاُفتد، اگر تشکلِ انقلابی از پیش وجود نداشته باشد میشود مثلِ همان ۵۷، پهلوییی یا خمینییی یا چلبییی یا کرزایی از آستینِشان در میآورند و میگذارند سرِ کار، ما هم انگشتبهکون تماشا میکنیم.
بگذار دربارهیِ تحرک کمی دیگر بنویسم. اینهمه سال تاحدی میشد مجوزِ گردِهمآیی و از این قبیل گرفت. جنبشِ دانشجویی (که باید پرتحرکترین باشد) فعال بود. شلوغیهایِ سالِ پیش برایِ آزادییِ آغاجری را به یاد بیآور (و نگو که اصلاحطلبانه بود، تندترین شعارهایی که هیچوقت در جمهورییِ اسلامی داده نشده بودند نخستینبار در آن تجمعها طرح شدند.). چهطور شد آن تحرکی که تو میگویی در این فضا نتوانست ایجاد شود و قرار است بهیکباره و در زمانی که نه مجوزِ گردِهمآیی هست، نه روزنامهیی که خبرَش را به مردم دهد، و فضایِ پلیسی هم حاکم، در این شرایطِ خفقان قرار است اتفاق بیاُفتد؟
Dec 06 2003, 07:27 pm [+]
masoud
امید عزیز
لطفا بگذار مرحله به مرحله پیش برویم اول به نقد دلایل شما بپردازیم و سپس به نقد دلایل مخالفین شما چرا که تداخل این دو چیزی عاید ما و شما نمیکند و نتیجه اش سر در گمی و استنتاج های بیمورد – خداییش من ربط عدم شرکت در انتخابات را با پهلوی و …. نفهمیدم – بگذریم
دلایل شما برای حضور در انتخابات بر سه پایه استوار است
1- عملکرد مجلس – آنجا که مسایلی نطیر طرح قتلهای زنجیره ای را به پای مجلسیان می گزاری
2- برای جلوگیری از مداخله خارجی و احتمالا تجزیه ایران و…
3- مجلسی اگر دست راستی ها بیفتد دیگر هر کار بخاهند میکنند و … وضع بدتر میشود و ..
Dec 06 2003, 07:28 pm [+]
masoud
ادامه
و اما در مورد مطلب اول
اشکال شما در تچزیه و تحلیل عملکرد مجلس ششم اولن در این است که تنها یک سری از صحبتها و نطق پیش از دستور و … که تماما حرف است انهم ار نوع مفتش را به پای عملکرد میگزاری ( تاکید میکنم عملکرد البته نطق یک پارالمنتر چزعی از وظایف وی هست به شرطی که مقدمه ای بر طرح قوانین بهتر باشد که در عیر این صورت به خطا نرفته ایم اگر آنرا روضه بنامیم)
و اتقاقن هر جا که میبایست اقدامی صورت دهند همگی جا زدند برای نمونه – طرح قانون مطبوعات و یا کابینه دوم خاتمی
Dec 06 2003, 07:29 pm [+]
masoud
ادامه
و در آخر در مورد مطلب سوم – آنجا که میگویید اگر مجلس دست راستی ها بیفتد دیگر همه کار میکنند – خب مگر الان نمیکنند و یا اگر کارهایی را نمیکنند از ترس رفیقهای اطلاح طلبشان است یا از ترس مردم
حال اگر موافق موارد فوق هستی آنوقت میتوانیم با هم در مورد فواید رای ندادن به بحث بشینیم
Dec 06 2003, 07:30 pm [+]
امیدِ میلانی
مسعودجان، خوب است، قدمبهقدم بحث کنيم ببينيم به کجا ميرسيم.
دربارهيِ چيزهايی که مطرح کردی،
۱. همان حرفها و کارهايِ نافرجامِ مجلسيها (قوانينی که در شورايِ نگهبان رد ميشوند و غيره) خودَش مقدارِ زيادی تحرک در جامعه ايجاد ميکند. مثالَش همين ماجرايِ قتلِ زيبا کاظمی، که خوب اگر آن رفتارِ متهورانهيِ معاونِ مطبوعاتييِ وزارتِ ارشاد و نطقهايِ محسنِ آرمين در مجلس و ايستادهگييِ وزارتِ اطلاعات نبود اصلاً به اين صورت طرح نميشد، خاکَش ميکردند و هيچکس هم نميفهميد، فوقَش ميگفتند سکته کرده. نمونهیِ دیگر قتلهایِ زنجیرهیی، که به هیچ وجه نخستین قتلهایِ حکومت نبوده، ولی پیگیرییِ گنجی، عبدی، اصرارِ خاتمی بر استعفایِ درییِ نجفآبادی، اطلاعیهیِ وزارتِ اطلاعات و تحقیقاتِ کمیسیونِ اصلِ ۹۰ باعث شد اینقدر گسترده و جدی طرح شوند.
Dec 06 2003, 07:40 pm [+]
امیدِ میلانی
(بحثِ مداخلهیِ خارجی را طرح نمیکنم. بهعلاوه تجزیهیِ ایران چیزی نیست که مرا بترساند، اگر اقلیتها استقلال میخواهند حقِشان است و باید به آن برسند.)
۳. بله، وجودِ دولت و مجلسِ اصلاحطلب خیلی آزادیها را ایجاد کرده، که با ازدسترفتنِشان آزادیها هم گرفته خواهد شد. چنانچه در ماجرایِ شورایِ شهر به عنوانِ مثال فرهنگسراها تعطیل شدند. آزادیهایی مثلِ انتشارِ کتاب، مجله، روزنامه، تشکیلِ سازمانهایِ نیمهرسمییِ مستقل (مثلِ NGOها)، گردِهمآییهایِ سیاسی و غیرِسیاسی، و از این قبیل.
Dec 06 2003, 07:43 pm [+]
امیدِ میلانی
واضح است وجودِ وزارتِ ارشادِ اصلاحطلب اجازهیِ چاپِ بیشترِ کتابها، بسیاری مجلهها، و معدودی روزنامه را میدهد، که وزارتِ ارشادِ اسلامی نخواهد داد. درست است که قوهیِ قضائیه بسیار روزنامهها و بعضی مجلهها را میبندد، و معدودی کتاب را از بازار جمع میکند، ولی صرفِ همین انتشار خیلی مفید است، و میتواند مردم را بسیار آگاهتر کند. حال تو بگو، منتشرشدنِ اینها بهتر است یا نشدنِشان؟
یا مثلاً اینکه بتوان صد مراسمِ حمایت از آغاجری در دانشگاهها برگزار کرد، که در پایان همیشه به شعارهایِ ضدِحکومتی ختم شوند و بعضاً به درگیری بیاَنجامد بهتر است، یا اینکه هیچ تجمعی مجوز نگیرد، و اگر گروهی هم گردِ هم آمدند پلیس فوراً سرکوبِشان کند؟
Dec 06 2003, 07:50 pm [+]
nana
اولين غلط :
بالا امدن خبر مرگ زهرا کاطمی به هيچ کس ربطی نداشت جز دکترهای بيمارستان که به سفارت کانادا تلفن کردند و بعد خبر پخش شد و نتوانستند جلوش را بگيرند اون معاون وزارتخانه هم داماد رهبر جاکش بود که خواست از خودش سلب مسئوليت کنه . تقلب نکنيدبرای اثبات حرفهاتون لطفا
Dec 06 2003, 07:52 pm [+]
nana
دومين غلط:
سانسور نشريات را اصلاح طلبان هم نخواهند توانست کاری کنند کما اينکه همه روزنامه هارا بسته اند تقريبا
ولی چه غم در دوره اينترنت و تماس جهانی محافظه کاران در مورد پخش اخبار هيچ غلطی نميتوانند بکنند.
Dec 06 2003, 07:58 pm [+]
nana
مهمتر از همه اين حرفها هر نوع تظاهرات و يا گرد همائی که با مجوز تائيد گردد به نظرمن در شرايط امروز ايران يه جوری فرمايشی خواهد بود .
تظاهرات واقعی هميشه در اين شرايط بايد از اجازه و فرمان حکومت خارج باشه تا شکل صادقانه و مردمی خود را حفظ کنه وگرنه اگه رژيم اجازه بده که ميشه خود گوزی و خود خندی
Dec 06 2003, 08:02 pm [+]
امیدِ میلانی
۱. من تاکنون چیزی دربارهیِ تلفنِ دکترهایِ بیمارستان به سفارتِ کانادا نشنیده ام. معاونِ مطبوعاتییِ وزارتِ ارشاد هم مسئولیتی در ماجرا نداشت که بخواهد سلبِ مسئولیت کند و گردنِ کسی بیاَندازد. اگر جستُجویی هم در اخبارِ گوگل برایِ کاظمی بکنید، که اتفاقاً در چند روزِ اخیر دوباره مطرح شده، اکثرِ نشریههایِ معتبر (لااَقل گاردین و نیوزویک را دارم میبینم) ماجرا را همینطور که من شرح داده ام شرح داده اند.
Dec 06 2003, 08:09 pm [+]
امیدِ میلانی
۲. سانسور هست، ولی وجودِ روزنامهیی که سانسور شود بهتر است یا عدمِ وجودَش؟ بهعلاوه چرا کتاب را نمیگویی که امروز انقلابیترین کتابها چاپ میشوند و ممنوعترین کتابها (مثلاً آیاتِ شیطانی یا تولدی دیگر) را هم میتوان از دستفروشهایِ انقلاب خرید؟
و دربارهیِ اینترنت، یک روزنامه میانگین ۲۰۰٫۰۰۰ تیراژ دارد، و هر نسخهئَش را هم بیش از ۱ نفر میخواند، بهعلاوه مطالبَش در سایتهایِ اینترنتی و رادیوهایِ خارجی منعکس میشود. گویا که پرهیتترین سایتِ ایرانی است ۵۰٫۰۰۰ هیت دارد، فقط ۳۶ درصدِشان در ایران هستند (۱۸ هزار نفر) و تازه هر مراجع چندبار شمرده میشود (چون چند صفحه را باز میکند). این کجا و آن کجا؟
Dec 06 2003, 08:10 pm [+]
امیدِ میلانی
این که تظاهرات نباید مجوز داشته باشد هم فکر کنم از آن حرفها باشد. یعنی آن تظاهراتِ بزرگِ ۱۶ِ آذرِ پارسال و همهیِ تجمعهایِ رادیکال در دفاع از آغاجری در دانشگاهها کشک؟ یعنی همهیِ جنبشِ دانشجویی حکومتی؟ یعنی همهیِ شعارهایِ ضدِحکومتییِ دادهشده بادِ هوا؟ من نمیدانم دیگرانِ حاضر در اینجا در این مورد چه عقیدهیی دارند. اگر اینها را بادِ هوا میدانید که فکر کنم دیگر اصلاً جایِ بحثی نداشته باشد، احتمالاً دموکراسی و حقوقِ بشر و مردمی که دربارهئَش حرف میزنید هیچ ربطی به آن دموکراسی و حقوقِ بشر و مردمی که من میشناسم ندارد.
Dec 06 2003, 08:13 pm [+]
nana
گفتم در شرايط کنونی منظورم اينه که مردم ايران ديگه از همه بازيهای اينها بايد خودشون را کنار بکشند از حکومتی که بدست يه مشت مافيا اداره ميشه که نبايد اجازه گرفت که برای احقاق حق اعتراض يا اعتصاب يا گرد هم ائی بشه .
مث اينکه باور نميکنی که در ايران دموکراسی وجود نداره .
Dec 06 2003, 08:39 pm [+]
امیدِ میلانی
معلوم است در ایران دموکراسی نیست، ولی چه اشکالی دارد اگر فرصتی پیش آمد با اجازهیِ حکومتِ غیرِدموکراتیک به آن اعتراض کنیم؟ تجمعِ ۱۶ِ آذرِ فردا (امروز) را هم تحکیمِ وحدت و انجمنهایِ اسلامی برگزار میکنند، مجوز هم دارد. نباید در آن شرکت کرد چون مجوز دارد؟ عجب حرفی است.
خوب، اگر شرکت در این تجمع خوب است، خوب اینکه حکومت این اجازه را بدهد و تبلیغ شود و در روزنامهها گفته شود و در دانشگاهها رویِ بورد برود و جمعیت جمع شوند و فرصتَش باشد که برگزار شود و حرفهایی گفته شود و شعارهایی داده شود، این بهتر است یا اینکه هیچکدامِ اینها نباشد و اگر اتفاقاً ده نفری هم گرد آمدند فوراً پلیس حمله کند و قضیه را بخواباند؟ خوب این مجوز یک فرصت است که به ما داده میشود، نباید خودِمان را از آن محروم کنیم که.
Dec 06 2003, 08:48 pm [+]
nana
اميد عزيزم خيلی هم خوبه که فردا همه در اين گرد هم ائی شرکت کنند مساله اين است که مردم به جان امده را ديگه تشويق به صبر و تامل و مدار نبايد کرد .
بنطر من جامعه ايران اماده يه تغيير بزرگ به دست خود مردم است هر حرکت ازادی خواهی قابل ستايش است ولی اصل قضيه اينه که همه يکپارچه برای اخرين بار به اين چنايتکاران بايد بگن نـــــــــه
Dec 06 2003, 08:53 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، خوب حالا که این تجمع خوب است برگزار شود، پس چرا بد است اگر به حکومت اصلاحطلبان را تحمیل کنیم که این فرصت را به ما میدهند؟
ببین، مسئله گفتنِ نه نیست، این نه خیلی وقت است که گفته شده، در دویُمِ خرداد هم رأی به خاتمی محکمترین نه به اینها بود. محکمتر از آن هم دیگر نخواهد شد. همه هم میدانند، هرکس انکار میکند سرَش را زیرِ برف کرده. مشکل گفتنِ این نه نیست، مشکل شنونده است، خامنهیی که ننشسته ما بگوییم نه او هم بگوید اه، ببخشید، بفرمایید حکومتِتان را پس بگیرید. باید به زور انداختِشان بیرون. نه شرکت در انتخابات زورَش به اینها میرسد نه عدمِ شرکت، راهِ حلِ مسئله را باید در آگاهییِ مردم و سازماندهی و تشکلِ نیرویِ آنها جستُجو کرد. بدونِ این آگاهی و آن نیرویِ سازمانیافته، اگر هم اتفاقی بیاُفتد (که به نظرِ من در آیندهیِ نزدیک و با مداخلهیِ آمریکا خواهد افتاد) به دموکراسی نخواهد رسید، میشود مثلِ ۵۷.
Dec 06 2003, 09:02 pm [+]
nana
اميد عزيزم باز هم ميگم احتياجی به تحميل اصلاح طلبان به ادمخوران نداريم .
باور کن الان ديگه اين فقط يه توهمه
اصلاح طلب و اصلاح طلبی مرده باور کن مردم خيلی جلوتر هستند چون باورهای قلابی خودشون را کاملا از دست دادند تو و امثال تو بايد از اين لجظه به بعد فقط روی نيروی جوان خود و پيشتيبانی گسترده مردم از خودتون حساب باز کنيد نيروی مردم را دست کم نگير
بخصوص اگه بجان امده باشند .
Dec 06 2003, 09:19 pm [+]
masoud
قوانینی که در شورای نگهبان رد میشوند .
شاهکارآنها در مورد لوایح دوقولو است . غیر از این است ؟ خب به فرض که انها هم تصویب میشد تفاوتی میکرد ! ریس جمهور منتصب رهبر قوی تر میشد تا تنها به محکوم کردن آنهایی که به قانون اساسی ایراد میگیرند اکتفا نکند و همچون 18 تیر راسا اقدام لازم را مبذول دارد . عیر از این است
– آزادی ها و فاش ساختن مواردی نظیر قتلهای زنجیره ای
بطور کلی شما سه نکته اصلی را در تحلیل موارد در نظر نمیگیرید و لذا با انگشت گذاشتن روی چند نکته میخاهید نتیجه گیری کلی کنید مثلا در مورد اینتر نت که به اصلاح طلبان امتیاز میدهید اگر واقعیت را بخاهید میبایست ممنون رفسنجانی و شرکا باشیم که با راه انداختین شرکتهای ( اصلی) اینترنتی این بیزنس را رونق بخشیدند … بگذریم – راستی ایران در زمینه استفاده از اینترنت در رده چندم جهان است ؟
Dec 06 2003, 09:27 pm [+]
masoud
یک – جریان اطلاعات ( نظیر رادیو و اخیرا تلویریون و اینترنت )
که به طور کلی شرایط فعلی را از دهه 60 کاملا متمایز میکند
دو- آکاهی مردم و عدم اعتماد به حکومت
که بخشی از ان مدیون جریان اطلاعاتی است ولی شخصن معتقدم که تجربه مردم در مواردی نظیر جنگ و ….. بیشترین سهم را داراست
سه – تاثیر حکومتهای خارجی
(اگر بخاهی موفقیتی برای اطلاح طلبها قایل شوی این تنها مورد است که البته سود آن به سوی مردم نبوده است)
اگرمجموع این موارد را در نظر بکیری انوقت نمیتوانی ازادیها و… را به پای اطلاح طلبها بگذاری که در خوشبینانه ترین حالت آنها محصول عوامل فوق هستند
حال اجازه بده که رویکرد ج.ا. را به قتل و شکنجه که به قول شما یکی دست آوردهای اطلاح طلبان است بپردازیم
Dec 06 2003, 09:28 pm [+]
masoud
– دردهه 60 حکومت انها در داخل و خارج میکشتند و اگر سوال هم میشد میگفتند که ما کشتیم چون ملحد و منافق و … بودند – چون رویکرد دیگر دولتها برایشان مهم نبود و در نیمه اول ان دهه هم اعتماد بسیاری از مردم را با خود داشتند
– از اواخر دهه 60 دیگر نمیتوانستند اینگونه عمل کنند بنابراین کشتند و بعد عده ای دیگر را وادار به مصاحبه کردند که ما کردیم تا ج.ا. را بدنام کنیم و… نظیرقتل کشیشان
– در اواسط دهه هفتاد ( اگر شما دوست داری ان را دوم خرداد بگو ولی من معتقدم که دوم خرداد محصول بود نه عامل ) دیگر این روند مقبولیت نداشت نه در اذهان مردم و نه جهانیان . پس نتیچه ان شد این حکومت به ورطه قربانی گرفتن از خود افتاد چرا که چاره جز این نبود.
Dec 06 2003, 09:29 pm [+]
masoud
براستی ایا از خود سوال کرده ای اگر اطلاح طلبها با قتل و شکنجه به واقع مخالف هستند چرا به چند نمونه خاص توجه نشان نیدهند و در مقابل مسایل دهه اول انقلاب سکوت میکنند لابد این موارد عطف به ما سبق نمیشوند
البته ناگفته نگذارم که معتقد نیستم مسایلی که طی چند سال گذشته اتفاق افتاده بر طبق سناریو از پیش نوشته شده انجام شده بلکه بسیاری ناشی از اختلاف رویکرد ( نه هدف ) مابین گروههای مختلف حکومت بوده که البته ما مردم بی بهره نبودیم ولی دیگر ادامه این روند سودمند نیست که بحث ان در ضرورت تحریم قابل تعمیم است
Dec 06 2003, 09:30 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، باور کن حرفِ من هم همین است، تنها نیرویی که میتواند ما را نجات دهد نیرویِ مردم است. نیرویِ مردم یقیناً بزرگترین نیرویِ دنیا است و جلویِ هرکسی میتواند بایستد. ولی فراموش نکن که این نیرو را باید سازمان داد و منظم کرد، باید به مردم آگاهی داد.
شرکت یا عدمِ شرکت در انتخابات تغییری در این اصلِ ماجرا نمیدهد. حرفِ من فقط این است که با شرکت در انتخابات ما یکسری فرصت به دست میآوریم. خاتمی و امثالِ او قرار نیست حکومت را ساقط کنند، ولی میتوانند فرصتی به ما بدهند که آسانتر این کار را انجام دهیم. البته اصلِ مطلبِ بهمیدانآمدنِ مردم است که باید نتیجه را تعیین کند. خوب، چرا خودِمان را از این فرصت محروم کنیم؟
Dec 06 2003, 09:32 pm [+]
nana
اميد جان به بخش که جوابت دير شد من مشغول بازی بريج هستم با سه نفر ديگه ووقتی دستم روی ميز است ميام پشت کامپوتر.
بهر حال بنظر من تا شما دلسوزان واقعی و جوان ايران اين لباس کهنه باور به جناح خوب و جناح بد را از تنتون در نياريد و دور نيندازيد انطور که بايد به مردم و خودتون باور پيدا نميکنيد هر تعييری که در جامعه ايران شده تا حال اگه مثبت بوده ريشه اش در تلاش و کوشش عناصر صادق بوده و کرديتش را خاتمی اينها گرفتند .
Dec 06 2003, 09:41 pm [+]
nana
در ضمن عزيزم من به خوبی و باقلبی پر از درد ميدونم که اين جنگ نهائی خونين خواهد بود و بهمين دليل به شرافت انسان قسم ميخورم که برای شرکت درش به ايران خواهم امد .
ما چاره ديگری نداريم
بذار يه چيز ديگه هم اضافه کنم بنظر من بهترين فيلم ايرانی که در اين سالها ساخته شده فيلم طعم گيلاس کيارستمی بود
علتش هم پيامی که داشت بنظر من پيامش اين بود که زنده بودن به معنی زندگی کردن نيست و
بنابراين برای زندگی کردن فرزندان و نسل اينده شايد لازم باشه همه ما فدا بشيم مهم هم نيست چون الان فقث زنده ايم . اصلاح و اصلاحات را فراموش کن کار اينها تمامه دوستت دارم .نانا
Dec 06 2003, 09:46 pm [+]
nana
اينها که نوشتم به معنی پايان نيست اگه خواستی ادامه بده خواهم امد .
Dec 06 2003, 09:48 pm [+]
امیدِ میلانی
۱. اصلاحطلبها بعضی جاها دربارهیِ مسائلِ اوایلِ انقلاب خصوصاً ادامهیِ جنگ، قتلهایِ آن زمان (بهخصوص قتلِ سعیدییِ سیرجانی، میرعلایی و دیگران)، قتلهایِ سالِ ۶۷ و مانندِ اینها اشاره کرده اند، ولی دلیلِ کمبودِ اینها تا حدِ زیادی آن است که این مسائل در جمهورییِ اسلامی خطِ قرمز به حساب میآید، و تخطی از آن مجازاتِ سنگینی در پی دارد (که تقریباً در همهیِ موارد چنین نیز بوده، مثلِ زندانِ سنگینِ عبداللهِ نوری، زندانِ گنجی، یا عبدی که با روزن مصاحبه کرده بود). اصلاحطلبها هم طبیعتاً از زندان خوشِشان نمیآید…
۲. میگویی اختلافِ هدفی نیست. به نظرَت چه هدفی باعث میشود کسی زندان را بپذیرد و رادیکالیسمِ خود را حفظ کند؟ اگر دنبالِ سهم و این قبیل بودند که دراختیارِشان بود، نبود؟ میتوانی تصور کنی کسی بپذیرد که ۱۵ سال زندان برود به خاطرِ اینکه مثلاً وقتی ۱۵ سال بعد (۱۵ سال، شوخی نیست، میشود از سالِ ۶۷ تا حالا) بیرون آمد به پست و مقامی برسد؟
Dec 06 2003, 09:56 pm [+]
امیدِ میلانی
۳. واقعاً جمهورییِ اسلامی در شرایطِ تازهسرِکارآمدنِ خاتمی، و در موقعیتی که بیشترین مقبولیتِ مردمی (با توهماتِ اصلاحطلبهایِ آن زمان) و بیشترین مقبولیتِ خارجی را داشت به ورطهیی افتاده بود که مهمترین آدمهایِ وزارتِ اطلاعاتَش که مستقیم از خامنهیی دستور میگرفتند را قربانی کند؟
Dec 06 2003, 09:56 pm [+]
امیدِ میلانی
۴. واقعاً انتشارِ روزنامهها و مجلهها و کتابهایِ سیاسی اجبار بوده و نه امکانی که اصلاحطلبان دراِختیار گذاشتند؟ این چه حرفی است؟ واقعاً فکر میکنی اگر ناطق هم رییسجمهور میشد روزنامههایِ آنزمان مجوزِ انتشار میگرفتند؟ این مجلههایِ تندرو منتشر میشدند؟ کتابهایِ مارکس و انگلس در میآمد؟ نه، خامنهییچیها و رفسنجانیچیها اگر بخواهند آزادی بدهند هم آزادییِ اجتماعی و خصوصی میدهند نه آزادییِ بیان و آزادییِ سیاسی. اگرنه تجربهیِ شوراها و تعطیلشدنِ فرهنگسراها هم خوب نشان داد که آنطرفیها در خیالِ اینچیزها نیستند و کارِشان را میکنند، اگر مجلس را بگیرند قوانینِ نشرِ کتاب را سختگیرانهتر خواهند کرد، و اگر دولت را بگیرند هم به هیچیک از اینهایی که امروز منتشر میشود اجازهیِ انتشار نخواهند داد.
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
۵. مثالهایِ قوانینِ ردشده در شورایِ نگهبان:
الف. قانونِ انتخابات، حذفِ نسبییِ نظارتِ استصوابی، و خلاصهکردنِ اعتقاد به اسلام و ولایتِ فقیه و غیره به اظهارِ فرد نه تحقیقاتِ محلی و مانندِ آن… بد است؟
ب. اختیاراتِ رییسجمهوری، که قدرتِ تشکیلِ کمیتهیِ تحقیق و اعلامِ نتایجِ آن را به طورِ قانونی به رییسجمهور میدهد. خاتمی تاکنون دوبار کمیتهیِ تحقیق تشکیل داده (با وجودِ آنکه در قانون پیشبینی نشده بود)، یکی دربارهیِ قتلهایِ زنجیرهیی که به اطلاعیهیِ وزارتِ اطلاعات انجامید، یکی دربارهیِ زیبا کاظمی که به افشایِ نسبییِ ماجرا و نطقهایِ آرمین انجامید. من البته شخصاً با این لایحه موافق نیستم.
ج. بسیاری قوانینِ مثبتِ دیگر، که یادَم نیست مثال بیآورم. تنها موردی که به ذهنَم میرسد پیوستن به کنوانسیونِ برابرییِ زنان و مردان است، شاملِ برابرییِ زنان و مردان در ارث و دیه و غیره (با تأییدِ فقهییِ افرادی مثلِ صانعی). بد است؟
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
۶. من دربارهیِ استفاده از اینترنت امتیازی به اصلاحطلبها ندادم. حرفِ من اصلاً درست برعکس بود، گفتم هیتِ سایتها و تعدادِ ایرانیهایی که از طریقِ اینترنت اخبارِ سیاسی را پی میگیرند نسبت به خوانندههایِ روزنامهها خیلی کم است، و بنابراین وجودِ اینترنت به هیچ وجه نیاز به روزنامهیِ رادیکالتر را جبران نمیکند.
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، جناحِ خوب و جناحِ بد وجود دارند، البته بگذار بگویم جناحِ بهتر و جناحِ بدتر، چون نه بدیِشان بدترین است، و نه خوبِشان آن خوبی که ما میخواهیم، ولی از سویِ دیگر اینها فقط دو تا جناح هستند نه سوارانِ سفیدپوشی که بیآیند مردم را نجات دهند. بعضیها (خاتمیچیها) یک رویِ سکه را پاک کردند و گفتند همهیِ کارها را بسپارید دستِ جناحِ فلان، نتیجه این شد. تو و بعضی دیگرِ دوستان رویِ دیگرِ سکه که مثبتبودنِ (نسبی) اصلاحطلبها هست را پاک میکنید.
با حرفَت دربارهیِ تلاش و کوششِ مردم موافق ام، البته که اگر روزنامهیی در آمده روزنامهنویسها بوده اند که آن را در آورده اند، یا کتابی که چاپ شده، یا بچههایی که تجمع برگزار کردند، اگر این آدمها نبودند خاتمی و دیگران هم هیچکاره بودند، ولی خوب، پوشاندنِ نقشِ اصلاحطلبها هم در این میان بیاِنصافی است.
Dec 06 2003, 10:19 pm [+]
امیدِ میلانی
اینجا دیگر صبح شده، و من کمکم باید بروم پیِ کارهایَم. خیلی بحثِ خوب و سازندهیی بود، لااقل از نظرِ من. امیدوار ام شبهایِ دیگر هم اگر فرصت بود ادامهئَش دهیم و شاید به توافقی هم برسیم، ولی لااَقل با نظراتِ هم بیشتر آشنا میشویم و میتوانیم راهکارها را بیشتر بررسی کنیم. این پیامِ آخرَت هم حسابی احساساتییَم کرد، خصوصاً عبارتِ «شرافتِ انسان» را خیلی قشنگ گفتی. راستی که نه فقط شرافتِ خودِمان بلکه شرافتِ کلِ انسانها و انسانیت در بین است.
نه فقط کارِ اینها، که کارِ هرکسی که در برابرِ مردم بايستند تمامه، با دير و زود، ولی بی سوخت و سوز.
Dec 06 2003, 10:22 pm [+]
شمر
امید جان
راستش را بخواهی یاداشتهایت را خیلی سرسری خواندیم، کاری به اینکه تو بخاطر “توجیه بخشی از دستگاه قدرت” به چرت نویسی اوفتاده ای نداریم و در شان خودمان نمی دانیم که وارد گفتگو در اینباره بشویم، اما باور کن که ما هرچه امید توی زندگی مان تا کنون شناخته ایم همه مانند خودت خوب و در عین حال خیلی ساده بوده اند.
یکی از آنها امیدی بود فرزند کدخدا، هنگامی که مدرسه راهنمایی می رفتیم یک دستگاه ترانزیستوری خنده که آنزمان مد بود خریده و سر کلاس آورد و روشن کرد و چون صدای قاه قاه خنده از آن بگوش می رسید تا دوسه روز با شنیدن صدای آن می خندیدیم اما به مرور زمان دیگر بری هیچکس جز امید خنده دار نبود و بیشتر روزها دستگاهش را روشن نموده و خودش تنها می خندید. این نوشته های تو مرا یاد آن امید و آن دستگاه انداخت. روزها نخست می شد با تو خندید اما دیگر این نوشتهایت خنده دار نیست.
شادباشی
شمر
Dec 06 2003, 10:46 pm [+]
nana
شمر عزيزم امدم يه سر بزنم ديدم امده ای بهت بگم صدای خنده های رعد اسايت را از راه دور ميشنوم و لذت ميبرم شاد باشی .
کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 11:21 pm [+]
fozoolak
تنها راه رهائی عدم شرکت در انتخابات و بطور کلی عدم شرکت در برنامه های رژيم است که سبب خواهد شد سند عدم مشروعيت مردمی اين نظام در دنيا منتشر شود
Dec 07 2003, 01:31 am [+]
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 12:48 pm در بخش: بدون دسته بندی