Sep 09 2002

چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،

نوشته:     :::       Comments Off on چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،

چه ميكنيم، چه ميخواهيم ، چرا ميخواهيم ،با كه و چگونه؟
(قسمت چهارم) (قسمت اول) (قسمت دوم) (قسمت سوم)
اروپا ، اتحاديه اروپا با برداشتن گامي بزرگ در زمينه يگانه و منسجم ساختن كشورهاي اروپايي چهارمين حلقه را در اين زنجير تشكيل ميدهد. كشورهاي اروپايي در حاليكه در بسياري از زمينه ها مانند واحد پول مشترك، اخذ تصميمات مشترك در زمينه هاي كشاورزي و ماهيگيري ، هماهنگ ساختن نسبي سياست اروپايي به اتحادي كمابيش با قوام دست يافته اند ولي هنوز خصوصيات ملي خود را كاملاْ به كنار نگداشته و منافع ملي خود را مد نظر دارند. اين اتحاديه را كه راهي طولاني پيموده و راهي بس طولاني تر براي اتحاد كامل در پيش رو دارد نميتوان با ايالات ابتدايي آمريكا در برهه زماني استقلالشان مقايسه نمود. از ويژگيهاي منحصر بفرد اتحاديه اروپا يكي متقبل شدن فوري پس از پيدايش نقشي جهاني ميباشد كه چندان هم به مزاج آمريكاي دوست خوش نميآيد بخصوص اينكه اين نقش هميشه با سياستهاي جهانشمول و اقتصادي آمريكا نه تنها همگامي ندارد، كه خود از رقيبان بلاواسطه اش بشمار ميرود.
اروپا در زمينه نفت به ميزان شصت در صد و در زمينه گاز به مقدار سي درصد به كشورهاي حوزه خليج پارس و كشورهاي شمال آفريقا وابسته ميباشد و با افول ميزان ذخاير نفت درياي شمال و رشد بيشتر اقتصادي، اين وابستگي افزايش نيز ميابد و اكنون كه با وجود كشورهاي حوزه حزر، صادر كنندگان تازه اي به بازار جهاني انرژي وارد شده اند، مسير واردان انرژي خام ميتواند كه تغيير يابد. رهبري سياسي اروپاي متحد هنوز فاقد يك ديدگاه مشترك سياسي است و اين دقيقاْ همان چيزي است كه تا كنون از اتحاديه اروپا تنها شريكي اقتصادي در ايفاي سياست جهاني ساخته است كه از اعمال نفوذ سياسي و بعضاْ نيز اقتصادي باز داشته ميشود. با در نظر گرفتن اينكه يك سياست امنيتي و دفاعي اروپايي روزي كامل ميگردد، ميتوان تصور نمود كه اين اتحاديه نقشي فعالتر را در زمينه اعمال نفوذ بعهده بگيرد ولي پيش از آن بايستي كه مواضع كشورهايي نظير انگلستان كه نقش رفيق دزد و شريك قافله را در آن اجرا ميكنند ( بدين معني كه هم عضوي از اتحاديه اروپا ميباشند و هم پشتيباني كامل و بلا منازع از سياستهاي آمريكا ميكنند) كاملاْ روشن و مشخص گردد. اما مجموعاْ سياستهاي امنيتي و خارجي اتحاديه اروپا در حال شكل گيري است و اين سياستها با سياست آمريكا در همه زمينه ها همسو نيستند. براي مثال ايران را ميتوان نام برد كه اروپا به آن به عنوان شريكي كليدي اقتصادي و سياسي كه مابين دو حوزه خليج فارس و درياي خزر نشسته است مينگرد و شايد به خاطر همين نيز باشد كه چندان با آمريكاي مايل به حمله به عراق همنفسي نميكند زيرا از اين بيم دارد كه اين كشور در بين دو نوك گازانبر افغانستان آمريكايي و عراق آمريكايي تنها بماند و به مرور ايام خود به كام ديگران فرو رود، به خصوص كه قدرتمداران ايران بارها نشان دادند كه براي ماندن بر سرير قدرت با هركس حاضر به همكاري هستند و اين را مذاكرات غير رسمي و غير دولتي پيدا و نهانشان با آمريكائيها نشان ميداد. فقدان رهبري كاردان، اينده نگر، دلسوز و متمايل به درون در ايران ، اروپائيان را نيز آزار داده و نگران ميسازد.
اروپا همچنين با اين سياست آمريكا كه ميخواهد از تركيه بعنوان محرك اصلي در آسياي ميانه استفاده كند همنظر نيست و از برداشت آمريكا كه ميخواهد از تركيه بعنوان كشور اصلي براي حمل نفت و گاز استفاده كند، پشتيباني نمينمايد.
نتيجه گيري دروني : اين است كه اين بازيهاي برونمرزي بر قدرتمداران ايران پوشيده نيست، هرچند كه شايستگي آنرا از خود نشان نداده اند تا در اين ميان منافع ملي و آينده ما را حفاظت و پشيباني نمايند. پرسش ديگر اينستكه ، تا چه حد مخالفين رژيم با اين بازيها آشنايي دارند و چه نقشي را ميتوانند در زمينه استقلال ملي و اقتصادي ايران بازي نمايند ، ضمن اينكه ايران را از گردونه جهاني باز ندارند و مصيبتهاي داخلي را نه تنها گسترش نداده بلكه با سرعت بكاهند.
آريو برزن ‎

نوشته: در ساعت: 3:26 pm در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی