Jan 15 2003

خاطرات حاج آقا سلطان بهرمان!

نوشته:     :::       Comments Off on خاطرات حاج آقا سلطان بهرمان!

خاطرات حاج آقا سلطان بهرمان!
داشتم خاطرات حاج آقا سلطان بهرمان را می خواندم از خنده روده بر شده بودم، تصمیم گرفتم چند جمله‌ای به آن اضافه کنم تا ببینید چه به روز ما ملت آمده که یک احمقی مثل این الاغ رهبر ما شده.
جمعه ۶ آبان ١٣۶٢
تمام روز در خانه بودم. (آيت الله) آقاي خامنه اي، نماز جمعه را اقامه كردند، با نخست وزير درباره وزراي جديد، تلفني صحبت كردم.تعدادی شپش را که از یک هفته پیش کِر لیفه‌ی تنبانم جمع شده بودند را با حمله‌ی شیمیایی کشتم. قرار شد در هفته آينده، جلسه اي داشته باشيم. شب، بچه ها مهمان داشتند؛ خانواده اخوي مرحوم، مقداري از وقت را هم با ديدن فيلمي از ويدئو صرف كردم و اكثر وقت به مطالعه گزارش ها گذشت.استخاره کردم ببینم که آیا برای ریدن بر طبق دستورات امام با پای چپ وارد مستراح شوم یا با پای راست!؟ امروز عصر، نهضت آزادي اعلام ميتينگ به نام سمينار تامين آزادي انتخابات كرده است.راستی استخاره بد آمد خواستم با پای راست به مستراح بروم متاسفانه با سر افتادم توی …. وزارت كشور اجازه نداده و مردم جمع شده و بساط آنها را به هم ريخته اند و نيروهاي پليس و كميته آنها را نجات داده و به خانه هايشان برده اند.

نوشته: در ساعت: 11:55 am در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on خاطرات حاج آقا سلطان بهرمان!  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی